... عاشقتم خدا ...

امسال اولین ظهر عاشوراییه که خونه امتنها هم هستم تازه :)اصلا حوصله هیچ جایی رو نداشتم .پریشب خیلی زیاد دلم هییت خواهر اینا بود که همسر نیومد بریم ؛ شب بود خودمم تنها دلم نمیخاست برم دوست نداشتم ضایع بود جلو فامیل تنها رفتنم .همه ذوق این روزام کور شد و دیگه هیچجا نرفتم ؛ همسرم دوس نداشت تنها بره این دوسه روز نرفت و موند پیشم ولی امروز دلش طاقت نیاورد و تا من گفتم تو برو ؛ خوشحال شد و رفت مدرسه .متا ... عاشقتم خدا ......

اون دوستم هس ک همسر فامیلمون شده و من ازش متنفرم ، پریروز کلی ازم امار هییت پدرشوهر سحر رو گرفت و اخرشم با شوهرو بچه اش رفتن .همین ادم که ادعای دوستیش با من گوش فلک رو کرررر کرده ( چون مادرشوهرش عاشق منه و منم البته و همه میدونن ، برای جلب محبت مادرشوهر ؛ از من مایه میزاره ! ) ، امروز رفته هییت ما ، مشهدی های مقیم تهران ، شله خورده و ی اس ناقابل نداده که فلانی نمیای شله ؟! امروز من خونه ام بودم ... عاشقتم خدا ......

مستند شیعیان تایلند رو دیدم ، ب طرز عجیبی خالص و دلنشین و واقعی بود عزاداریشون ... شرمنده شدم که ماهم شیعه ایم و اونها هم شیعه اند ...

هرچی ما ناخالصیم و ریا و داغون ، اونا اصلا موقع عزاداری رو زمین خدا نبودن ... جوزی اشک میریختن با همین نوحه های فارسی ما ، انگار عزیزشون دیروز فوت کرده ...

الهی شکر که ریا و دورویی عزاداریامونم خراب کرده !

خدایا شکرت ♥

... عاشقتم خدا ......

بیچاره پاییز

دستش نمک ندارد!

این همه باران و رنگ به آدم ها می بخشد

اما همین آدم ها

تهمت ناروای خزان به او می زنند ...

ینی نگم چقد خوشحالم ازین هوایی که بوی پاییز میده ، نگم چقدر ذوق دارم که لباس گرم میپوشم ، نگم ...

... عاشقتم خدا ......

داشتم ی وبی رو میخوندم ، یهو یادش افتادم رفتم ببینم چ خبره ، یکی دوماهی بود یادش نبودم ... ی چیزایی نوشته که عمیقا دلم میخاست بهش بگم عزیزم تو چقددددددددددر خری ! یک خر نه ها ، یک گله خر ! به تنهایی یک گله خری ! ولی کامنتاش بسته بود .

همین !

پ.ن : انقدر مشمئز و عصبانی شدم از خوندنش که سر ی کوچه اشتباه رفتن خشتک راننده رو کشیدم سرش !

حالم خوش نبود از صبح ، راننده بابا اومد دنبالم ، هر دفعه میاد ی چیزی پیش میاد ؛ قسمت نیست روی خوش منو ببینه . ازش بدم میاد چون داستان داره ، مفصله سر فرصت میگم .

... عاشقتم خدا ......

باید چله بگیرم ، چله چندتا چیز ... اولیش آرامش ، سعی کنم بیشتر آرامش داشته باشم ، ب اطرافیانمم تزریق کنم این آرامش رو .

و چندتا نکته دیگه ... ی تکون اساسی باید بخورم .

از من حرکت از خدا برکت ، انشاءالله .

پ.ن: تشکر نل ...

... عاشقتم خدا ......

همیشه تو جک ها و شوخی ها میگن ی کوله پشتی دیدیم داره میره مدرسه ، من امروز واقعنی ی کوله پشتی دیدم داشت میرفت مدرسه :))

انقد خوب بود انقد ناز بود انقد گوگولی بود انقد عسل بود دلم خواست ش ، دلم خواست اولین روز مدرسه بنیامین برم دورش بگردم ... وای چه روزی بشه اون روز ، عسل خاله ♥

الهی شکرت شکرت شکرت ♥

... عاشقتم خدا ......

خوند : تو ماهی و من ماهیه این برکه کاشی اندوه بزرگیست زمانی که نباشی ...  دلم گرفت .خوند : عاشقم من ، عاشقی بیقرارررررم ... من بغض کردم .خوند : عزیز بشینه کناروم زعشقت بی قراروم بخدا دوسِت میداروم ... دلم تنگ شد برای عزیزم .خوند گفتم بخدا قهر گناااااهه ... بغضم ترکید .گفت همه مون سفر کرده داریم میخام برای سفرکرده هامون بخونم ، کاش معشوق سفر کرده برگرده و خوند : نرو سفر دلم گرفته ... من اشک ریختم ... عاشقتم خدا ......

یکی از بچه ها ی پست گذاشته بود ک منجر به نیم ساعت روضه خونی شد :)چون الان اون روضه ها رو قبول دارم و انجام میدم ، گفتم اینجا ثبتش کنم تا بعدها ببینم همچنان درسته یا نه .بطور کلی ک من معتقدم زنی ک خرج داره ارج دارهبا مردا و پسرای این دوره زمونه باید ی طور دیگه رفتار کردبا نسل باباهای ما فرق دارنالان دیگه زیادی زن خوبی باشی و قانع ، جواب نمیدهدرسته ی جاهایی باید راه اومد با همسر و همه زندگیا بالا ... عاشقتم خدا ......

امروز از صبح حالم ی طوریه ، گفتنی نیست ...
الان به همسر گفتم خوب نیستم ، گفت میدونم چرا .
یادم اومد امروز سالگرد ... سالگرد اون حادثه وحشتناک ‎:-(‎

خدایا
سه سال شد ؟! وای چ روزی بود ، وای چ حالی بودیم ، وای از اون روز ...

شنبه بود ، شنبه ۲۹ شهریور ۱۳۹۳

خدایا چجوری تشکر کنم برای اینکه گذشت ... به خیر گذشت .

بعداً نوشت : این مطلب واسه دیروز بود نمیخاستم منتشر کنم . دیدم باشه بهتره ...

... عاشقتم خدا ......

هاهاهااااا امروز همون غروب جمعهء نحسیه که قبلا نویدشو داده بودم :))غروب جمعه اسروز اول محرمفردا شنبه اول مهراولین روز مدرسه ...شنبه های قبل از تو ، سوتفاهم بود شنبه ۱ مهر ۹۶ :))) کصافط چقد امشب غروبش سنگینه !عمو دوروزه تهران مندهنوز ندیدمش ، امروز مامان زنگ زدن که عصر میخان بیان خونه ما .از صبح تمیزکاری و جاروپارو داشتم ، تموم شد نشستم تا برسن .شام ولیمه دعوت بودیم که نمیریم ، حسش نیست . عمو این ... عاشقتم خدا ......

مهر اومد ، پاییز اومد ....

نمیتونم توصیف کنم که چقددددددرررررر خوشحالم از اومدن پاییز .

نه بخاطر تولدم واقعا نه ، فقط بخاطر پاییز و زمستون و هوای سرد و خنک ، تنفرم از گرما حد نداره . گرما عصبی و کلافه و سردرد و دیوونم میکنه .

الهی صدهزار مرتبه شکر ، پاییز امسال ، این خونه قشنگمون ، لاولی هوممون ، بارون بیاد از پشت پنجره های بزرگمون ، ی چیز دیگست ... الهی صدهزار مرتبه شکر ♥

... عاشقتم خدا ......